فصل اوّل: خداشناسی | ۱
اسلام، دین علم و دانش است. از مسلمانان خواسته که در تحصیل دانش کوشش و جدیت نمایند. اسلام ارزش افراد را به علم و دانش میداند، فراگرفتن علم را، یک وظیفهی عمومی و بر همهی مسلمانان واجب میشمارد. خدا در قرآن میفرماید: آیا گمان میکنید که افراد دانشمند و جاهل یکسانند؟[1]
و میفرماید: خدا مقام مؤمنین را بالا میبرد، و دانشمندان را به درجات عالیتر میرساند.[2]
پیغمبر اسلام فرمود: تحصیل دانش بر هر مرد و زن مسلمانی واجب است.[3]
رسول خدا فرمود: دانشمندترین مردم، کسی است که از علوم و اطلاعات دیگران استفاده کند و به علم خودش بیفزاید. با ارزشترین مردم کسانی هستند که عملشان زیادتر باشد، و بیارزشترین مردم کسانی هستند که از همه بیسوادتر باشند.[4]
علی بن ابیطالب(ع) فرمود: هیچ گنجی بهتر از دانش نیست.[5]
حضرت صادق(ع) فرمود: من دوست ندارم جوانان شما را جز در یکی از دو حال ببینم: باید یا دانشمند باشند، یا دانشجو. اگر چنین نباشند کوتاهی کردهاند و اگر کوتاهی کنند، عمرشان ضایع میشود و هر کس عمرش را تلف کند، گناهکار است و داخل دوزخ خواهد شد.[6]
حضرت باقر(ع) فرمود: هر کس شب و روز، در طلب دانش باشد، مشمول رحمت خداست.[7]
رسول خدا به ابوذر فرمود: یک ساعت در مجلس علم و دانش نشستن، نزد خدا بهتر است از هزار شب عبادت، که در هر شبی هزار رکعت نماز خوانده شود.[8]
این جهان خدایی دارد که آن را آفریده و اداره میکند:
هیچ پدیدهای خودبهخود و بدون علت به وجود نمیآید. مثلاً: ما اگر ساختمان جدیدی را ببینیم یقین پیدا میکنیم که: دارای مهندس و بنا و کارگرانی بوده، و در اثر کار و کوشش آنان ساختمان درست شده است. و هرگز احتمال نمیدهیم که خود به خود و بدون علت به وجود آمده باشد.
اگر قلم و کاغذ سفیدی روی میز تحریرمان گذاشتیم، و از اتاق بیرون رفتیم، بعد از برگشتن دیدیم کاغذ سیاه شد و خطهایی در آن نگاشته شده است. اطمینان پیدا میکنیم که در غیاب ما کسی سر میز رفته و با قلم، آن خطها را نوشته است. و اگر شخصی بگوید: قلم خود به خود حرکت نموده و آن خطها را نوشته است، به حرف او میخندیم و گفتهاش را غیرعاقلانه میشماریم.
اگر تابلویی را مشاهده کنیم، که نقشههای زیبا و عکسها و منظرههای جالبش بینندگان را شیفته میکند، پیش خود خواهیم گفت که: هنرمند خوش ذوق و باسلیقهای در آن کار کرده، و به واسطهی هوشیاری و هنرمندی و بازوی توانای اوست که یک صفحهی بیارزش، به یک اثر گرانمایه و ارزنده تبدیل شده است.
با جمعی از دوستان در اتومبیلی نشسته سرگرم صحبت هستیم، اتومبیل با سرعت به سوی مقصد حرکت میکند، ناگاه موتور از کار میافتد و اتومبیل توقف مینماید، راننده یقین دارد که موتور، خودبهخود و بدون جهت، از کار نیفتاده و خراب شدن ماشین بیعلت نیست. هیچ یک از مسافران هم در این موضوع تردید ندارند. به همین جهت، راننده فوراً از ماشین پیاده میشود و به کنجکاوی میپردازد، تا علت خراب شدن را پیدا کند و در صدد اصلاحش برآید و هرگز نمیگوید: خوب است ساعتی صبر کنم، شاید موتور خودش تعمیر شود و به کار بیفتد.
اگر ساعت شما از کار افتاد شک ندارید که خراب شدن ساعت بیعلت نیست. چنانکه حرکت کردن عقربههای آن هم بیعلت نبود و میدانید که به کار افتادنش نیز محتاج به علت است.
شما به طور کلی میدانید که هیچ پدیدهای، بدون علت و آفریننده به وجود نمیآید و حس علتجویی ارتکازی تمام افراد بشر است.
اکنون از شما سؤال میکنم: آیا احتمال میدهید که جهان پهناور، هستی خالق و آفرینندهای نداشته خودبهخود پیدا شده باشد؟ نه، هرگز چنین امری امکان ندارد. این جهان پهناور، این زمین و دریاهای وسیع، این همه ستارگان و خورشیدهای عظیم، این همه حیوانات شگفتانگیز، این همه درختان و نباتات گوناگون و زیبا، و بالاخره جهان پهناور و عظیم هستی، بی صانع و خدا نیست.
ما اگر ساختمانی را ببینیم که با نظم و ترتیب بسیار دقیق ساخته شده و در بین اجزایش ارتباط و هماهنگی کامل وجود دارد. برای استفاده از آن، تمام پیشبینیهای لازم به عمل آمده، هیچ نقص و عیبی ندارد، برق و آب دارد، سالن غذاخوری و اتاق خواب و جای پذیرایی دارد، حکام و دستگاه تهویه و بخاری دارد. با کمال دقت لولهکشی شده و در جاهای مناسب شیر آب و روشویی نصب شده است. اصول و قوانین بهداشت رعایت شده و از نور خورشید، به حد کافی استفاده میکند، عقل ما حکم میکند که این دستگاه منظم، خودبهخود به وجود نیامده، بلکه سازندهی کاردان و توانایی داشته که با دقت تمام، و از روی نقشهی صحیح آن را ساخته و منظم کرده است.
بعد از ذکر این مثال، اکنون توجه شما را به گوشهای از زندگی شبانهروزی خودمان جلب مینمایم: انسان در بقا و ادامهی زندگی، به غذا و آب احتیاج دارد، تا گرسنگی و تشنگی خودش را برطرف کند و احتیاجات ضروری سلولهای بدن را تهیه نماید. برای اینکه بافتها و سلولهای بدن ما زنده بمانند، و به زندگی ما ادامه دهند، باید غذاهای گوناگون و مواد زیادی در اختیار آنها قرار گیرد و فقدان یا نقصان هر یک از آنها زندگی ما را مختل خواهد نمود. انسان به هوا نیازمند است تا تنفس کند، و بدان وسیله مواد مفید هوا را جذب نماید و سموم بدن را دفع کند.
اکنون ملاحظه بفرمایید چگونه تمام احتیاجات و ضروریات بدن ما در خارج وجود دارد: اگر غذا میخواهیم در خارج هست، اگر غذاهای گوناگون میخواهیم در خارج هست، اگر برای زندگی ما گندم و برنج و سبزی و میوه و گوشت و سایر چیزها ضروری است، همه در خارج وجود دارند؛ اگر آب و هوا لازم داریم موجودند. پا داریم تا بتوانیم دنبال تهیهی غذا برویم، چشم داریم تا بتوانیم غذاهای مناسب را پیدا کنیم، دست داریم تا بتوانیم غذا را برداریم، دستهای ما جوری آفریده شده که میتوانند احتیاجات ما را به خوبی تأمین نمایند، کاملاً تحت اختیار ما هستند، به هر طرف خواستیم حرکت میکنند، با ارادهی ما باز و بسته میشوند و بالا و پایین میروند. آفرینش دقیق و ظریف انگشتها و کف دست بسیار شگفتانگیز است.
با دست غذا را برمیداریم و در دهان میگذاریم. دهان ما طوری خلق شده که به ارادهی ما باز و بسته میشود، لبها، طوری خلق شده که میتوانند، درب دهان را ببندند و از خارج شدن لقمه جلوگیری کنند.
مشکل اساسی این است که گرچه تمام احتیاجات غذایی بدن، در انواع گوناگون غذاها وجود دارد، اما جوری نیست که به همان صورت، قابل استفادهی سلولها باشند، بلکه باید تغییرات و فعل و انفعالات دقیقی در غذا به عمل آید تا قابل استفاده گردد.
دستگاه گوارش بدن، غذا را در چهار مرحله هضم میکند و ما به طور خلاصه، آنها را یادآور میشویم:
به وسیلهی دندانها لقمه را میجویم و خُرد میکنیم. دندانهایی که به ما داده شده، با نوع خوراک ما کاملاً تناسب دارند، زبان در دهان حرکت میکند و لقمه را زیر دندانها قرار میدهد تا خوب نرم شود. علاوه بر آن، همانند یک مأمور درستکار گمرک، غذاها را بازرسی و کنترل میکند، خوب را از بد و نیک را از فاسد تمیز میدهد؛ غدههای بزاقی، مایع مخصوصی در دهان ترشح میکنند تا لقمه به خوبی نرم و به آسانی خورده شود؛ علاوه بر آن، آب دهان به هضم غذا کمک میکند و تأثیرات شیمیایی قابل توجهی دربر دارد.
هنگامی که لقمه به خوبی جویده شد از دهان وارد حلق و از راه مری داخل معده میشود، هنگام فرو بردن لقمه، زبان کوچک راه بینی را مسدود میسازد و پردهی مخصوصی راه تنفس و نای را میبندد تا لقمه داخل سوراخ بینی و راه تنفس نشود.
غذا باید مدتی در معده توقف کند تا هضم شود. در دیوار معده هزاران غدهی کوچک وجود دارد که شیرهی مخصوصی از آنها ترشح میشود و بدان وسیله، غذا هضم و به صورت مایع روانی، درمیآید.
غذا وارد رودهی کوچک میشود. کیسهی صفرا و غدهی بزرگی به نام لوزالمعده، مایع مخصوصی روی غذا ترشح میکنند، که برای هضم آن، لازم و ضروری است. هزاران غدهی کوچک در دیوار روده وجود دارد که ترشحات آنها نیز برای هضم غذا مفید است.
غذا در رودهی کوچک به صورت مایع رقیقی در میآید، آنگاه مواد غذایی آن، به وسیلهی دیوار روده، جذب میشود و داخل خون میگردد و خون، آنها را به تمام بدن میرساند. قلب، به واسطهی ضربانهای منظم خود، آن مواد را همراه خون به تمام بدن میرساند و بدین وسیله هر یک از سلولهای حیاتی انسان، غذای مناسب خودش را دریافت میدارد.
اکنون اندکی فکر کنید ببینید: با وجود ارتباط و نظم دقیقی که در بین اعضای بدن انسان و سایر پدیدههای جهان برقرار است، آیا ممکن است کسی بگوید انسان و سایر پدیدههای جهان خود به خود خلق شدهاند؟
اگر در ساختمان وجودی خودمان و دقت و ریزهکاریهایی که در خلقت اعضای بدنمان به کار رفته بیندیشیم، و نظم و ترتیب شگفتانگیز و ارتباط عمیقی را که در بین اعضای تن ما و سایر پدیدههای جهان وجود دارد، مورد دقت و بررسی قرار دهیم، این مطلب به خوبی برایمان روشن میشود که انسان و سایر موجودات، خودبهخود خلق نشدهاند، بلکه آفرینندهای دارند که با علم و تدبیر دقیق، انسان را آفریده و تمام احتیاجات او را پیشبینی نموده است.
چه قدرتی به غیر از قدرت بیپایان پروردگار حکیم و دانا، میتواند چنین نظم و ترتیب شگفتانگیزی را در بین پدیدههای جهان، برقرار سازد؟! آیا طبیعت بیشعور، دستهای انسان را با این تناسب و ظرافت آفریده است؟! آیا طبیعت، غدههای بزاقی را آفریده که همیشه دهان را مرطوب نگه دارند؟ آیا زبان کوچک و پردهی نگهبان نای، با آن وظیفهی سنگینی که دارند، خودبهخود آفریده شدهاند؟! آیا آن همه غدههای ترشح کنندهی دیوار معده، خالق دانا و حکیمی ندارند؟! چه قدرتی به لوزالمعده و کیسهی صفرا دستور میدهد که مایع لازم را روی غذا ترشح نمایند؟ آیا این دو عضو مهم از ارزش وجودی خودشان خبر دارند؟! چه قدرتی قلب را وادار میکند که بدون توقف، شب و روز، مشغول انجام وظیفه باشد و مواد حیاتی را به کشور پهناور بدن برساند؟!
آری، به غیر از پروردگار دانا توانا و حکیم، کسی نمیتواند چنین نظم دقیقی را در بین پدیدههای جهان، برقرار سازد و دستگاه عظیم آفرینش را اداره کند.
1- اسلام ارزش افراد را به چه چیزی میداند؟
2- اگر ساختمان وجودی خودمان و خلقت اعضای بدنمان را به دقت بررسی کنیم، کدام مطلب به خوبی برایمان روشن میشود؟
[1]. زمر(۳۹) آیهی ۹.
[2]. مجادله(۵۸) آیهی ۱۱.
[3]. بحارالانوار، ج۱، ص ۱۷۷.
[4]. همان، ص ۱۶۴.
[5]. همان، ص ۱۶۵.
[6]. همان، ص ۱۷۰.
[7]. همان، ص ۱۷۴.
[8]. همان، ص ۲۰۳.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامیمسجد هدایت
آیت الله ابراهیم امینی